با دوستان داشتیم میرفتیم کلاس، ساعت 6 عصر پاییز بود، کوچه خیلی خلوت بود. یه مرد از کنارمون رد شد و بعد من شنیدم که دوستانم جیغ میکشن و فرار میکنن وقتی که من خواستم عکسالعمل نشون بدم فهمیدم که یه نفر منو ازپشت گرفته و داره به من دست درازی میکنه. به اندازهای جیغ کشیدم که بعد از چند دقیقه منو ول کرد و من با سرعت تمام میدویدم و فرار کردم.