دختر 13 ساله ام درخواست کرد که مسیر 10 دقیقه ای خانه تا کلاس اسب سواری اش را به همراه دوست همسنش پیاده بروند. با شک و تردید به او اجازه دادم. وقتی برای برگشت به دنبالش رفتم تعریف کرد که موتورسواری در خیابان به دنبال آنها راه افتاده و شروع به درخواست از آنها برای سوار شدن و همراه شدن با او کرده است. دخترم خیلی ترسیده بوده، ولی مرد دیگری که دخترم به او مرد مهربان میگفت، به آنها قوت قلب داده که نگران نباشند چون او پشت سر آنهاست و مراقبشان است.