سلام من الان 19 سالمه و تقریبا 7 سال از این قضیه میگذره. تاریخ دقیق رو یادم نیس مکان تجاوز هم نمیتونم بگم ولی در مدرسه بود سمت ستاری.
بهمن سال 91 بود و من دوم راهنمایی بودم ناظم مدرسه به بهانه اینکه بچه ها وارد سن بلوغ شدند ان ها را به دفتر خودش میخواست و با ان ها سر این موضوع حرف میزد . منم مثل بقیه بچه ها یک روز نوبتم شد و به دفترش رفتم یادمه که تقریبا بین ساعت 9 تا 11 صبح بود وقتی به دفترش رفتم شروع به صحبت کردن کرد ولی یک دفعه موضوع عوض شد و از من این سوال رو پرسید : اگه بخوای با یکی از افراد توی مدرسه سکس کنی با کی ترجیح میدی باشی ؟ من وقتی این رو شنیدم خشکم زد دوباره این سوال رو پرسید و من جواب ندادم از سر جاش بلند شد و اومد بالای سرم و من را بلند کرد و گفت میدونم که با من و یک دفعه محکم گردنم را گرفت و لب هام رو بوسید و گفت برو سر کلاس من بدنم بی حس بود انگار هیچ حسی نداشتم. اون روز گذشت و چند روز بعد مرا دوباره به دفترش خواست و اینکارو با من تکرار کرد ولی ایندفعه مرا برگرداند و خودش رو به پشت من میمالید نمیدونستم باید چیکار کنم واسه همین به یکی از بچه ها گفتم که این اتفاق ها دارد برای من میوفتد ولی ناظم فهمید و سریعا مارو در دفترش خواست و با عصبانیت به من گفت که چرا این دروغ هارو در باره من میگی و ابروی من را میبری ازت شکایت میکنم و میندازمت زندان و من هم گریه کنان از او معذرت خواهی کردم و به اون پسر گفتم همه ی این هارو دروغ گفتم همان روز ناظم به من گفت که دیگه به کسی این رو نمیگی وگرنه بیچارت میکنم منم فقط 12 سالم بود چه میتوانستم بگم و گفت برای تلافی ابنکار باید یه کار دیگر بکنم من را سوار ماشین خود کرد و مرا به یه خونه ای برد لباس های من را دراورد و به من تجاوز کرد یادم میاد یه بار حالم از دردی که به من واردم میشد خراب شد و چشمانم سیاهی رفت . از من برای 2سال سو استفاده کرد و یه جوری رفتار میکرد که انگار من باعث اینکار شدم و میگفت که همه اینها تقصیر تو هست و تو باعث میشی من اینکارو بکنم. فقط من نبودم یکبار به جز من یک نفر دیگهام بود که از هم کلاسیهای من بود و مجبورمان میکرد همدیگرو بوس کنیم. بچگی من در بهمن 91 مرد حتی یک بار سعی کردم خودم را بکشم ولی نکشتم هنوز گاهی اوقات نفس نفس زدن هاش را میشنوم سنگینی بدنش رو حس میکنم حتی بوی منیش را نیز حس میکنم.