من مهندس یک کارگاه ساختمانی هستم. همکار خانم ندارم و تنها مهندس زن اون کارگاه هستم. به دلیل محیط کاری مانتوی خیلی بلند تا زیر زانو بسیار گشاد به رنگ سیاه میپوشم، ساق دست میپوشم تا ساعدهام پیدا نباشه، مقنعه سیاه سر میکنم و آرایش هم نمیکنم. هرروز موقع رفتن و برگشتن از سر کار مورد آزار کلامی قرار میگیرم و متلک میشنوم اما اون روز موقع برگشتن از سر کار یه جوان موتوری از کنارم رد شد صداشو از پشت سرم شنیدم و ناخودآگاه کیفم رو محکم تو بغل گرفتم اما کیفم رو نمیخواست. دستی به باسنم کشید و در حالی که میگفت "جون بک*ت" به سرعت دور شد.