از دانشگاه به خونه برمیگشتم. سوار اتوبوس شدم. بیمار بودم حال خوبی نداشتم. پالتوی بلند و گشاد تنم بود. چون خیلی سرفه میکردم ماسک زدم که کسی اذیت نشه. ردیف کنارم پسری نشست که از اون اول نگاههای چندشآوری داشت و متوجه بودم. خوشبختانه طول مسیر خوابیدم نزدیک شهر خودم که بیدار شدم دیدم بهم نگاه میکنه توجه نکردم. ولی حرکاتی مشکوکی داشت. وقتی نگاهم بهش افتاد دیدم که آلت تناسلیاش رو دراورده و.... بلند شدم و تا جایی که توان داشتم سرش جیغ کشیدم. ولی هیچ کس حتی حرفی هم بهش نزد.