هربار که میرم دوچرخهسواری حرفای خیلی زنندهای میشنوم. «دوچرخهسواری نکن کونت بزرگ میشه. بیا رو این دوچرخهسواری کن! خسته شدی بیام کمک/بِکِشمت؟» و خیلی متلکهای دیگه که یا یادم نمونده یا بهخاطر توجه نکردن نشنیدهم. اما همهش به اینجا ختم نمیشه. مزاحمها گاهی جون آدم رو نشونه میگیرن چون میخوان سرگرم بشن و بخندن. برای مثال، یه بار که توی کوهستان آبیدر رکاب میزدم، جاده باریک بود و ارتفاعش هم زیاد بود. با این که جادهش دوطرفه بود یهو یه ماشین با سرعت و دقیقاً از روبهروی من اومد! اگه یه ذره فرمونو کج نمیکردم قطعاً باهم تصادف میکردیم. همهش توی 1 ثانیه اتفاق افتاد و بعدش با صداهای خنده رد شدن... خیلی وقتا برای این که هول بشیم و کنترلمون رو از دست بدیم بوق میزنن؛ مخصوصاً توی مسیرای خطرناک و متأسفانه روی بعضی از دخترا هم جواب میده. یکی دیگه از آزارهاشون پاشوندن آب روی صورت دوچرخهسواره. وقتی با دوستم این کارو کردن روی خیابونی بودیم که ماشینا با سرعت رد میشدن و دوستم که فکر کرده بود اسیدپاشی کردهن، از ترس فرمون رو ول کرد. شانس آورد بلایی سرش نیومد. شاید براتون عجیب باشه، اما حتی روی دوچرخه هم بدنم رو لمس کردهن! مسیر شلوغ بود و مجبور بودم با سرعت کم از کنار مردم رد بشم. در همین حال حس کردم که یکی دو نفر باسنم رو لمس کردن! حس خیلی بدی بود... وقتی توی خیابون با سرعت دوچرخهسواری میکنم، پسرا فک میکنن میخوام خودمو به رخشون بکشم یا ازشون سبقت بگیرم. بعدشم جوری گاز میدن انگار که میخوان همین الان زیرت بگیرن و سرشونو میکشن بیرون و بازم متلک و حرفای مفت. نگاههای مردم که بمونه. همیشه دیدهم که ماشینهای جلویی، چهارچشمی عقبو نگا میکنن چون صرفاً من یه دخترم. انگار که میگن «عجیبه، به عنوان یه دختر نباید دوچرخهسواری کنه!». و خیلی وقتا هم میشنوم صدای پیرزنهایی رو که بهم میگن خجالت بکش! و حتی من و دوستام رو نرّه خر خطاب کردهن! نگاههای بد همیشه هست، و جنگ زمانیه که لباس تنت مورد پسند مردم نباشه! یه بار که شلوار پاره پوشیده بودم/ روسریم افتاده بود و... تموم نگاهها روم بود. و اگه بدونین چه سنگینیای میکنه رو شونه آدم!
راه حلی که بهم ارائه میدن اینه: هندفری بذار. این واقعاً ناعادلانهست! چه بسا حواست پرت آهنگ بشه و مشکلی پیش بیاد یا صدای بوق و... رو نشنوی بلایی سرت بیاد. یا شاید اصلاً دوست نداشته باشی هندزفری بذاری! و همون طور که گفتم، مشکل فقط صدا و متلک نیست. سنگینی نگاههاست، خطرهایی که تهدیدت میکنه، کارای بچهگونهشون برای خندیدن به ترس یا افتادنت...