دیدم یه مرد تقریبا سی ساله که سوار یه پراید خاکستری بود و فاصلهش تقریبا یه عرض خیابون از من بود داره یه چیزی بهممیگه من فکر کردم داره آدرس میپرسه و وقتی ازش پرسیدم که چی گفتی، در ماشینشو باز کرد و کلا شلوار پاش نبود و میگفت *یر منو ببین. این اتفاق دقیقا جلوی مسجد محله مون افتاد! من از شدت حیرت اصن نفهمیدم چی شده و فقط جلو صورتمو گرفتم و داد زدم برو و با من تازه کل کل هممیکرد. دیر یادم افتاد که باید عکس میگرفتم و توی عکسم متاسفانه پلاک ماشینش تار افتاد. خیابون هم خلوت بود و کسی متوجه نشد.