راننده تاکسی با 3 نفر مسافر حرکت کرد. ساعت 10:45 شب. من و یک مرد تقریبا 35 ساله عقب نشستیم، از همون ابتدا رفتارهای اون فرد عجیب بود. اول فکر کردم درحال درست کردن شلوارشه بعد متوجه شدم آلتاش رو دراورده و درحال خودارضایی و نگاه کردن به منه. و دستشو هی میاره جلوتر. احساس میکردم کثافت تمام وجودمو گرفته و دهنم قفل شده، خودمو زدم به ندیدن و نشنیدن که فقط برسیم به مقصد، او کارهای دیگه هم کرد ولی جرئت نکرد دست بزنه بهم ولی روانم رو به هم زد. باید به راننده میگفتم ولی واقعا نگران واکنش اونها بودم.