شرح واقعه: برای اصلاح صورت و ابرو به آرایشگاه رفتم. البته آرایشگاه به خونه ما نزدیکه ومن چون روی ابروهام اکوعا کشیده بودم با چادرم کاملا صورتمو پوشونده بودم. وقتی داشتم برمیگشتم یه اقای میانسال فاصله نسبتا دوری از من ایستاده بود و اول فقط نگاه میکرد. کم کم احساس کردم داره دنبالم میکنه. فک میکردم یه مزاحمت سادس و اعتنا نکردم تا بره. اون اقا حتی یه کلمه حرف نمیزد و متلک نمینداخت ولی مدت کوتاهی بمن نزدیک کرد خودشو با اینکه من تند راه میرفتم. خیلی ترسیده بودم و هیچکس توخیابون نبود. اون آقا دستشو از روی چادر به پشتم زد من از ترس ابرو ریزی و برخورد خانوادم سروصدا نکردم فقط سرعت قدمامو زیاد میکردم. حتی وقتی وارد مجتمع مسکونیمون شدم دنبالم اومد و زیر یه ساختمون منو چسبوند به دیوار و به زور منو بوسید وقتی گفتم اینجا دوربین داره و الان نگهبانا میان رفت. تا مدت ها احساس گناه میکردم علاوه براین میترسیدم نگهبانا واقعا تو دوربین دیده باشن وبه خانوادم بگن. من اگه آگاهی الانمو داشتم همون لحظه اول فریاد میزدم و خجالت نمیکشیدم...