تو گوشم هدفون بود و ویس گوش میدادم. بار اول با شنیدن صدای موتور طبق ترس و عادت همیشگی کنار ایستادم تا رد شد. اما به خودم گفتم باید این ترس قدیمی رو دیگه رها کنم. همه چیز فرق کرده. دیگه تجربه های بد گذشتهاَت تکرار نمیشه. با خیال راحت مشغول ادامه گوش دادن به ویس شدم که وقتی صدای موتور رو شنیدم دیر شده بود کمتر از یک ثانیه بعد مردی که سوار موتور بود با دست از پشت باست من رو چنگ زد و چند قدمی من رو با این وضع هول داد. وقتی نگاه کردم دیدم همان موتوریه است که بار اول رد شد. چند بار دیگه تو همین کوچه دیدمش. وقتی میبینمش از ترس یخ میکنم.