دیدبان آزار

اعتصاب دانشجویان شهیدبهشتی در اعتراض به حمله ماموران حراست به کلاس درس

«ما عهد به بیداری زنِ ایرانی بسته‌ایم»

دیدبان آزار: در پی حمله نیروهای حراست به برخی کلاس‌های درس در دانشگاه شهیدبهشتی و بازخواست زنان بی‌حجاب، دانشجویان دانشگاه روانشناسی با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرده بودند که به مدت دو‌ روز کلاس‌های درس را تحریم خواهند کرد: «خبر کوتاه بود: در اقدامی غیر منتظره امروز ۲۹ آبان ماه تعدادی از نیروهای حراست فیزیکی دانشگاه به کتابخانه و داخل کلاس‌های درس دانشکده روانشناسی حمله کرده و زمانی که استاد مشغول تدریس بوده کارت دانشجویان دخترانی که مقنعه از سرشان افتاده بود را ضبط کردند. ما دانشجویان دانشکده روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی، امروز شاهد یکی از زشت‌ترین روزهای دوره تحصیل خود بودیم. امروز، ۲۹ آبان ماه، دانشکده روانشناسی مورد هجوم نیروهای حراست و افراد بی‌نام‌و‌نشانی قرار گرفت که صورت‌های خود را پوشانده بودند و هیچ مدرک شناسایی دال بر استخدام از سوی نهاد حراست به همراه نداشتند. ما دانشجویان دانشکده روانشناسی باور داریم که این اقدامات به تعطیلی فضای آموزشی و پژوهشی دانشکده منجر خواهد شد و همچنین بدیهی‌ترین حقوق، از جمله حق امنیت دانشجویان را به خطر اندخته و به کاهش درک و تعامل میان دین باوران و سایر اعضای جامعه دانشگاهی می‌انجامد. این اقدامات تنها به سود متعصبین و سودجویانی است که در پوشش دین، تنها به قدرت‌نمایی و ارضای اهداف دیگرآزارانه خود مشغولند. همه‌ دانشجویان مسئول‌اند تا در برابر چنین زخمی با یکدیگر همدلی نشان دهند و متحد شوند. در این راستا، نویسندگان متن پیش رو، از تمامی دانشجویان دانشکده روانشناسی درخواست دارند تا برای نشان‌دادن همبستگی و وحدت مقابل این دست اقدامات و حفظ حرمت فضای آموزشی دانشکده، روز‌های سه‌شنبه و چهارشنبه این هفته، کلاس‌های درسی خود را تحریم کرده و دست به اعتصاب بزنند.»

 

 

پیرو بیانیه تحریم‌ کلاس‌ها در روز‌های سه‌شنبه ‌و چهارشنبه، روز  سه‌شنبه، ۳۰ آبان ماه کلاس‌ها در دانشکده روانشناسی تحریم شد و دانشجویان دست به تحصن زدند. تحصن این دانشجویان ساعت ۹:۴۰ شروع شد و در پاسخ به مدیر اجرایی که گفته در اعتراض به برخورد حراست نامه نوشته، تأکید کرده‌اند که تا آخر هفته در کلاس‌های درس شرکت نخواهند کرد. دانشجویان دانشکده کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف، در حمایت از اعتصاب و تحریم‌کردن کلاس‌ از سوی دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی، نیز روز چهارشنبه ۳۰ آبان دست به اعتصاب زدند و در کلاس درس حاضر نشدند. روز دوم آذرماه، دانشجویان دانشکده روانشناسی دانشگاه شهیدبهشتی با انتشار بیانیه‌ای پایان اعتصاب خود را اعلام کردند:


به زنان مترقی، آزادی‌خواه و زحمت‌کش

تشکیلات زنان گیلان سال‌ها پیش در پیامی که به‌ مناسبت گردهمایی این تشکیلات منتشر کرد، کلیه‌ زنان را «مترقی، آزادی‌خواه و زحمتکش» خطاب کرده بود. از همان نسل‌های دور که زنان گیلان با روحانیون واپس‌گرا که ضد تحصیل زنان و مشارکت آزادانه‌ آنان بودند، مبارزه می‌کردند؛ ما یاد گرفتیم: «بیداری و سرافرازی ملت ایران بدون شرکت زنان در رستاخیز آزادی‌خواهانه‌ کشور امکان‌پذیر نیست.»

نسل‌به‌نسل مبارزه با پرده‌ ننگین خرافات که دستیابی زن ایرانی به حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برابر با مردان را برای آن‌ها دشوار می‌کرد، ادامه یافت. امروز وقتی ما مشغول کسب علم در مکان‌هایی هستیم که سال‌های دور زنان از راه مبارزه توانستند به آنجا راه پیدا کنند، افراطی‌های اسلام‌گرا که هرچیزی اعم از زندگی را فدایِ فضیلت اسلامی می‌کنند، زن‌بودن را دستاویزی برای حمله به کلاس‌های درس‌مان قرار می‌دهند. گویی تنها وظیفه آنان نادیدهگرفتن بدنِ واقعی است که از روح و روان جامعه بیرون آمده باشد.

وقتی به بهانه زن‌بودن در کلاس درس اشک‌مان جاری می‌شود، تلاش می‌کنیم تا به تقلید از شیوه‌ مبارزان نسل‌های قبلی، همان چیزی را نشان دهیم که از متن جامعه بیرون آمده؛ بدنی که از حالت انقیاد خارج شده است. بله؛ ما عهد به بیدارکردن زنِ ایرانی بسته‌ایم. زمانی که حکومتِ تمامیت‌خواه به دشمنی با زنانگی می‌پردازد، زنانِ آزادی‌خواه از عوامل تیره‌روز‌ی‌شان پرده برمی‌دارند و با زبانِ جدیدی که برای بدن‌های بی‌حجابشان خلق کرده‌اند؛ آن روز خفت‌بار را به یاد همه کسانی که جویای کسب علم هستند، می‌اندازند. همان روزی که اشک‌هایشان فقط به دلیل نادیده‌گرفتن تنانگی و چند تار مو جاری شد: «آن روز خفت‌بارترین روز دانشکده روانشناسی بهشتی بود. قیافه بهت‌زده اساتیدمان و صدای گریه‌ دانشجویان دختر هیچ‌وقت از ذهنم پاک نخواهد شد.»

 

 

آن خاطره‌ تلخ‌ که برای همیشه در ذهنمان نقش می‌بندد، برای همه تکرار می‌کنیم: «بدون اجازه استاد وارد کلاس شدند و کارتِ دانشجویی هرکسی که حجاب نداشت یا به‌جای مقنعه شال داشت را ضبط کردند.» ما همان روزی را به یادِ همه خواهیم آورد که دانشجویی با دستانِ مبارز اما خسته از ترس تعلیق و تبعید با سکوتش فریاد زد: «جای حراست در کلاس درس نیست.» همراهیِ هم‌دوره‌ای‌هایِ «شریف»‌مان با رنجِ همگانی زنان را با افتخار به یاد خواهیم آورد اما چیزی از تلخ‌بودن روایت‌ها درباره‌ تنِ فرسوده‌شده‌ دانشگاه کم نمی‌کند: «اتفاقی که در دانشگاه رخ داد، آژیری برای فرار از مرز بود.»

وقتی دشمنانِ زنان راهِ خودشان را به محل تحصیل‌مان باز کرده‌ و با ذهنِ فراموش‌کارشان از ما می‌پرسند: «مگر شما اصلا در تجمعاتتان مطالبه‌ای داشتید؟» به آن‌ها یادآوری می‌کنیم که دانشجو یک وظیفه مدنی در قبال خود و جامعه‌ای که زنان بخش مهمی از آن هستند، دارد. به‌واسطه همین وظیفه و برای نشان‌دادنِ مطالبه‌مان دو روز کلاس‌های درس را تحریم کردیم تا شاید کسی بالاخره در خیابان یا دانشگاه بخواهد باور کند که ما و بدن‌هایمان همان واقعیت امروزِ ایران هستیم.

درنهایت اگرچه رنجِ همگانی به‌قوت خود باقی است و همچنان روح‌مان را می‌‌خراشد اما اگر باز هم از‌این‌دست رفتارهای خصمانه و طردگرایانه را نسبت به خود و دیگر رفقایمان در محیط دانشگاه ببینیم با وجود دلِ افسرده‌ و جسم خسته‌مان دوباره به جنب‌و‌جوش درخواهیم آمد و بار دیگر در برابر این حرکات متحجر دست به تحصن و اعتصاب می‌زنیم. باری با بیت شعری از محمد جودی که در مجله‌ «پیک سعادت نسوان» به چاپ رسیده، چنین خاطرنشان می‌کنیم و به اعتصاب‌مان پایان می‌دهیم:

روزی آخر شام شوم غم به پایان می‌رسد
نوبت آسایش و اقبال نسوان می‌رسد

 

منبع: دانشجویان متحد
 

 

 

مطالب مرتبط