لیندا گوردون در مقالهای درباره آزار جنسی -که ابتدا در شماره ویژه نشریه «رادیکال آمریکا» در سال ۱۹۸۱ منتشر شد و اخیراً در مجله «ویوپوینت» منتشر شده است - توضیح میدهد که چرا آزار جنسی سدی در برابر همبستگی و اتحاد طبقه کارگر و مانعی برای اتحاد میان چپگرایان است: «انگارههای ذهنی که منجر به آزار جنسی میشود به پیوند قدرتمندی در میان مردان دامن میزند که نه تنها آگاهی طبقاتی موجود را تضعیف میکند، بلکه یکی از مهمترین موانع رشد و توسعه این آگاهی است. بنابراین، از نقطهنظر سوسیالیستی و فمینیستی، هیچ مسئله عمومیای مهمتر از آزار جنسی نیست. به چالش کشیدن مسئله آزار جنسی و تبدیل کردن آن به امری غیرقابل پذیرش، امکان درهم شکستن یکی از موانع اصلی اتحاد در میان کسانی که امکان ایجاد تغییرات اجتماعی رادیکال را دارند، فراهم میکند.»
اگر در گذشته، نژادپرستی کارگران سفیدپوست جنبش کارگری آمریکا را ناتوان کرده بود، تبعیض جنسیتی نیز چنین کاری را با طبقه کارگر کرده است. از سالهای ابتدایی سازماندهی نیروی کار، تبعیض جنسیتی و همدستی گاه و بیگاه اتحادیههای کارگری علیه برابری کامل در محل کار برای زنان و کارگران رنگینپوست -فارغ از جنسیتشان- مانع رشد قدرت طبقه کارگر شده است. امروز نیز هیچکدام از این تعصبات از بین نرفته است: نژادپرستی کماکان در میان کارگران زن و مرد سفیدپوست یک مشکل جدی به حساب میآید و شواهد حاکی از آزار جنسی گسترده و فراگیر در محیطهای کاری است.
آزار جنسی تنها مانع وحدت طبقه کارگر نیست؛ بلکه همچنان در جریان چپ و سایر جنبشهای ما نیز وجود دارد. همانطور که در جایی دیگر هم گفته بودم: «من تنها کسی نیستم که فشارهای سنگینی را متحمل شده است، تنها به این دلیل آنکه درباره وجود خشونت جنسی در فضای سازماندهی و کنشگری سخن گفته است. اگر شما یک مرد برجسته و شاخص (که همیشه یک مرد نیست، بلکه معمولاً اینگونه است) را به آزار جنسی متهم کنید همواره به شما هشدار خواهند داد که با این کار چه آسیبی به جنبش تحمیل خواهید کرد. ممکن است بارها به شما یادآوری کنند که "راستگرایان از این سخنان علیه خودمان استفاده خواهند کرد" و یا "ما نمی توانیم بدون او به پیروزی برسیم" که خود بر این امر دلالت دارد که اگر اصرار بر افشای سوءرفتار رهبری یک جریان یا جنبش داری، "ما" با حضور تو نمیتوانیم به پیروزی برسیم.»
اخیرا از یک دوست پرسیدم که ما در جریان چپ، با وجود ظرفیت محدودی که در اختیار داریم، چگونه میتوانیم از این بزنگاه[1] –و استفاده از تعبیر بزنگاه برای توصیف آنچه در حال حاضر تجربه میکنیم دقیقتر از اطلاق جنبش به آن است- بهره ببریم که تاثیرات بلندمدتی به دنبال داشته باشد؟
یک پاسخ این است که میتوانیم از این لحظه برای دموکراتیکتر کردن و بازسازی جنبشها و فضاهای خود استفاده کنیم، بهویژه در محل کار و هرفضای دیگری که در آن حضور داریم. مثلا در میان همکاران، خانواده، دوستان، گروههای اجتماعی و سازمانهایمان. بسیاری از ما با چنین موقعیتهایی مواجه میشویم. من عضو سوسیالیستهای دموکراتیک آمریکا[2] هستم، ما اخیراً مکانیسمی شفاف[3] برای رسیدگی به چنین شکایاتی طراحی و اجرا کردهایم. این مکانیسم به کسانی که کسانی تجربه آزار جنسی داشتهاند، کمک می کند تا آزار را به مسئول رسیدگی به شکایات در بخش محلی خود گزارش دهند یا اینکه شکایت خود را در سطح ملی پیگیری کنند. ما یک بخش مستقل ومتخصص در زمینه حل اختلافات داریم که به نمایندگی از طرفهای درگیر شکایت، تحقیق و اطمینان حاصل میکند که مسائل درونی و تشکیلاتی موجب سوگیری در روند تحقیقات و نتیجه آن نشود.
لاجرم در یک تشکیلات با دهها هزار عضو این مسئله که آزار جنسی رخ خواهد داد یا خیر مطرح نیست؛ بلکه مسئله این است اگر به دنبال ساخت تشکل و سازماندهی پایدار هستید باید سیاستهای خود را در اینباره تعیین کنید، ما شاهد بودهایم که چگونه این مسئله باعث نابودی یک جنبش یا تشکیلات شده است.
مقابله با آزار جنسی به مثابه امر بسیجساز
حال اگر بپذیریم که آزار جنسی میتواند برای یک جنبش آسیبزا باشد، وجه دیگر مسئله، ظرفیت گسترده بسیجسازی کارگران حول مسئله آزار جنسی است؛ مسئلهای که کارگران را به سوی مشارکت در سازماندهی کمپینها سوق می دهد. «گوردون» با اشاره به فعالیتهای اتحادیه صنایع نساجی شهر لاول[4] در ماساچوست، که از اولین و مبارزترین کارگران متشکل در تاریخ آمریکا محسوب میشوند، سعی میکند تا اهمیت این مسئله را نشان دهد. کارگران نساجی لاول، زن بودند و آزار جنسی در محیط کار یکی از موارد اصلی نارضایتی آنها بود.
«جودیت لوین» نیز روایت مشابهی را برای مجله «بوستون ریویو» بازگو کرده است. او روایت کارگران نساجی «هویلز دردال»[5] در «تادموردن» انگلستان را اینگونه نوشته است: «سی و یک زن که نتوانستند آزار و اذیتها را به واسطه تلاشهای متحد خود متوقف کنند، در سالهای ۱۹۱۲ و ۱۹۱۳ شکایاتشان را به اتحادیه بردند. شهادت آنها به زنان دیگری که سالها قبل از کارخانه بیرون آمده بودند نیز انگیزه داد پا پیش بگذارند. این شکایات برای «ویلیام جان تات»، دبیر مرد انجمن بافندگان و دوزندگان الهام بخش بود و موجب شد تا در این مورد تحقیقات بیشتری انجام دهد و حمایت مطبوعات و روحانیون را به دست آورد. البته بهطور دقیق مشخص نیست این کمپین تا چه اندازه توانسته که موفق عمل کند. اما اظهارنظر تات، پس از دریافت دهها گزارش بهگونهای بوده که گویی همین دیروز حرف زده باشد. تات میگوید: «یک چیز که مرا به شدت شگفتزده کرده، تعداد افرادی است که در جریان این اتفاقات بودند و یا چیزهایی شنیده بودند.»
این روایت برای بیش از صد سال پیش بود. اما این مسئله هنوز هم میتواند به آن شکل موتور محرک سازماندهی کارگران باشد. در حالی که که ما با مسئلهای روبهرو هستیم که پس از یک قرن کماکان پابرجا است، اما نمونههای معاصر زیادی نیز وجود دارد که نشان میدهد کارگران چگونه از تداوم آزار جنسی در محل کار به عنوان یک کاتالیزور در امر سازماندهی استفاده کردهاند.
بهعنوان نمونه کارگران هتلها و کازینوهای شیکاگو که بسیاری از آنها توسط اتحادیه کارگری «اینجا متحد شوید»[6] برای کار معرفی شدهاند، میتوان بررسی کرد. در سال ۲۰۱۷، شورای شهر شیکاگو طی حکمی قانونی تصویب کرد که تمام مهمانداران هتلها و کسانی که به تنهایی در اتاق مهمان کار میکنند، باید یک دکمه وحشت در اختیار داشته باشند تا در مواقعی که مورد آزار جنسی قرار میگیرند به کمک آن بتوانند آزار را اطلاعرسانی کنند.
در سال ۲۰۱۶ یکی از بخشهای اتحادیه کارگری مذکور، تجربیات تقریبا ۵۰۰ عضو را که در هتلها و کازینوهای شیکاگو کار میکردند در زمینه آزار جنسی در محل کار بررسی کرد. نتایج به دستآمده حیرتانگیز بود؛ به عنوان مثال ۵۸ درصد کارگران هتلها و ۷۷ درصد کارگران کازینوها حداقل توسط یک مشتری مورد آزار جنسی قرار گرفته بودند. ۴۹ درصد کارگران هتلها نیز حداقل با یک مهمان مواجه شده بودند که پس از در زدن توسط کارگران، به صورت کاملا برهنه در را برایشان باز کرده بوده است.
اگرچه به طور سنتی موضوعات معیشتی، از جمله مسئله عدم پرداخت یا کاهش دستمزد توسط کارفرمایان، مهمترین دلیل کارگران برای عضویت در اتحادیه بوده، اما این نظرسنجی نشان داد که آزار و تجاوز جنسی از دلایل اصلی بسیاری از اعضا برای عضویت بوده است. آنچه که اتحادیه «اینجا متحد شوید» پس از دریافت نتایج این بررسی انجام داد میتواند الگویی مناسب برای چگونگی مواجهه اتحادیههای کارگری با این مسئله باشد. این اتحادیه به کمک اتحادیههای همپیمان توانستند با لابی و اعمال فشار، شورای شهر شیکاگو را مجبور کنند تا آیین نامهای را به تصویب برساند که مطابق آن تمامی کارگرانی که وظایف کاریشان به گونهای است که به اجبار در اتاقهای هتل با مشتریان تنها میشوند، دکمههای اضطراری وحشت در اختیار داشته باشند. این قانون شامل تمامی کارگران شد، نه فقط کارگرانی که توسط اتحادیه نمایندگی میشدند.
به عبارت دیگر، نوع کنشهایی که اتحادیههای کارگری رادیکال در پیش گرفتند نتایج مهمی در پی دارد: مزایا و منفعت این گونه کنشها در خدمت طبقه کارگر به عنوان یک کل قرار میگیرد، نه فقط در خدمت اعضای یک اتحادیه. مطمئناً از نتایج مستقیم این امر تغییر دیدگاه کارگران غیراتحادیهای نسبت به اتحادیه خواهد بود. این کارگران نسبت به مزایای تشکیل اتحادیه آگاه میشوند و احتمالا در باب سازماندهی در محل کار خود تامل خواهند کرد تا در قامت یک اتحادیه کارگری برای حقوق خود بجنگند. چنین تلاشهایی این نگاه که اتحادیهها تنها برای منافع گروه خاص و صرفا اعضای خود مبارزه میکنند را به چالش میکشد و این تشکلها را حامی طبقه کارگر به طور عام معرفی میکند.
طبق قانونی که در شیکاگو تصویب شد، هتلها موظف شدند تا تمام هزینههای اجرای این آییننامه که چند میلیون دلار بود را بپردازند. «خورخه رامیرز»، رئیس فدراسیون کار شیکاگو، در سال ۲۰۱۷ به «هافینگتون پست» درباره این آییننامه میگوید که گمان میکند مباحثات عمومی و گسترده فعلی حول آزار جنسی، از جمله دلایلی است که موجب شده لابی هتلهای شیکاگو در مقابل این آییننامه مقاومت نکنند. بسیاری از موارد تجاوز و آزار جنسی که در تیتر رسانهها قرار گرفتهاند، مانند پرونده هاروی واینستین -تهیهکننده مشهور هالیوود- در اتاقهای هتلها صورت میگیرد و منطقی است که هتلها در مقابل وضع مقررات مقاومتی نشان ندهند و آبرو و اعتبار خود را ریسک نکنند.
تصویب چنین قانونی یک پیروزی کمنظیر است که حالا کنشگران در شهرهای دیگر نیز سعی در تکرار آن دارند. پیروزیای که باید از آن درس بگیریم و ظرفیت جریان فعلی را به سمت تغییرات ساختاری پایدار در محیطهای کاری هدایت کنیم. متاسفانه باید گفت که زمانی که آزار جنسی و سازماندهی در محل کار تقاطع پیدا میکند، به این گونه نیست که اولی به رقم خوردن دومی منجر شده باشد. برای مثال، پس از آنکه «اسکات کورتنی»، معمار سیاستهای کنونی «اتحادیه بینالمللی کارگران خدماتی»[7] و سازماندهنده کمپین «برای ۱۵ دلار بجنگ»، به سوءاستفاده از قدرت خود علیه زنان در اتحادیه متهم شد، این اتحادیه دچار آشفتگیهای زیادی شده است.
از زمان استعفای وی از سمت معاونت اجرایی، تعدادی از مردان مرتبط با وی در اتحادیه نیز که برخی از آنها اصلیترین سازماندهندگان کمپین «برای ۱۵ دلار بجنگ» بودند، به سوءاستفاده از زنان زیردست خود در اتحادیه متهم شده و اجبارا استعفا دادهاند یا اخراج شدهاند. طرح این ادعاها باعث ایجاد فضای گفتگویی مهم در جنبش کارگری و دنیای مترقی پیرامون آن شده است. حالا دیگر مباحث حول مسئله آزار جنسی به عنوان یک امر اخلاقی برای جنبش کارگری مطرح نیست، بلکه جنبش کارگری به عنوان مسئلهای استراتژیک به دنبال مقابله با آزار است. کمپین «برای ۱۵ دلار بجنگ»[8] نمایندگی اعضایی از اتحادیه را بر عهده داشت که در محلهای کار با دستمزد پایین مشغول به کار هستند. کارگرانی که عمدتا زن و مهاجر هستند. اگر رهبری چنین کمپینی در اختیار مردان آزارگر قرار داشته باشد، بعید است که مقوله آزار جنسی در امر سازماندهی حائز اهمیت تلقی شود.
مسئله آزار جنسی چالشی حاد برای کارگران صنعت فستفود است. نتایج یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۶ نشان میدهد که ۴۰ درصد کارگران فست فودها حداقل یک مورد آزار جنسی را دوران کاری خود تجربه کردهاند و ۴۲ درصد از کسانی که مورد آزار قرار گرفتهاند برای حفظ شغل خود مجبور به پذیرش آن شدهاند. از هر پنج کارگری که مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند، حدودا یک نفر به دلیل افشای آزار جنسی یا واکنش در برابر آن شغل خود را از دست داده است. اگر شما در حال تلاش برای ایجاد یک اتحادیه کارگری در محل کاری با دستمزد پایین، مانند شرکتهای فستفود هستید و آزار جنسی در محل کار را به مثابه ظرفیتی برای متشکل کردن کارگران تلقی نمیکنید، فرصتهای بزرگی را از دست خواهید داد.
این مسئله با پرسشهای در باب چگونگی دموکراتیکتر ساختن اتحادیهها در هم تنیده شده است. افراد باید بتوانند به راحتی در مورد موضوعاتی چون آزار جنسی صحبت کنند و از رهبری اتحادیه و سایر سطوح آن انتقاد کنند. این رهگذری مهم برای صورتبندی این مباحثات است. ما باید این رویکرد را به محلکارهای اتحادیهای یا درون جنبش کارگری به طور عام وارد کنیم: دموکراسی و مبارزه با آزار جنسی جداییناپذیر هستند. به یمن شور و انرژی این فضا است که چنین نمونههایی از سیاستهای دموکراتیک به مباحثه عمومی گذاشته شده است. سیاستهایی که مسیر مقابله و پیگیری آزار جنسی و همچنین پیشگیری از آن را هموار میکنند.
یکی از نمونههای این امر طرحی است که «آنا آوندانیو»، معاون سازمان «مسیر متحد»[9] و «لیندا سیبروک»، مشاور سازمان «آینده بدون خشونت»[10] ارائه کردهاند. آوندانیو و سیبروک در وبسایت «در باب کار»[11] مقالهای را تحت عنوان «ده اقدامی که اتحادیهها در حال حاضر میتوانند برای مقابله با آزار جنسی در محیط کار انجام دهند» منتشر کردهاند. برخی از توصیههای این مقاله، موارد استاندارد متعارف و رایج است. برای مثال آنها میگویند: «اطمینان حاصل کنید که اساسنامه اتحادیه و موافقتنامههای جمعی شامل تضمینهایی علیه آزار جنسی و مقابله و مجازاتهای مربوط به آن باشد.» اما برخی از این توصیهها نوین و خلاقانهتر هستند که از عملکرد موثر اتحادیههای مشخص وام گرفته شده و کلیت جنبش کارگری را به اتخاذ مکانیسمهای مشابه فرا میخواند.
به عنوان مثال، آنها توصیه میکنند که اتحادیه ها «مجراهایی برای اعضای خود، کارمندان اتحادیه و دیگران ایجاد کنند تا بتوانند به سرعت موارد آزار را پیش از آنکه تشدید و گسترده شوند، بدون توسل به مکانیسمهای رسمی گزارش کنند.» این مسئله بسیار مهم است، چرا که بسیاری از کارگران به دلایل متعدد از ارائه گزارش و شکایت رسمی خودداری میکنند. آنها رویههای اتخاذ شده توسط سازمان متبوع آوندانیو را به عنوان الگویی ممکن برای این امر ذکر میکنند که در آن روند تسریع شدهای برای گزارش موارد آزار در اختیار زنان قرار دارد. این موارد بدون نیاز به جدال حقوقی و طرح دعوی قانونی بلافاصله پیگیری میشوند.
از دیگر مدلهای موفق سیاست مقابله با آزار را «ائتلاف کارگران ایموکالی»[12] در پیش گرفتهاند. سازمانی مستقر در فلوریدا که توسط کارگران اداره میشود. پافشاری این سازمان برای اجرای مجازات حقیقی برای موارد آزار جنسی در پروژه «کارگران بخش غذا، بدون تبعیض»[13] موفقیتآمیز بوده است. مطابق گزارش «سارا لئونارد» در نشریه نیویورک تایمز، ائتلاف کارگران ایموکالی اعلام کرده است که از زمان اتخاذ این سیاست «۲۳ سرپرست به دلیل آزار جنسی توبیخ شده و ۹ نفر نیز اخراج شدهاند.»
اعضای «انجمن بازیگرانِ فدراسیون هنرمندان رادیو و تلویزیون آمریکا»[14] -اتحادیه بازیگران- از تجربه ماجراهای «واینستین» برای اجرای اصلاحات داخلی در اتحادیه خود استفاده کردهاند. «میا کیرشنر»، که به عنوان یک بازیگر زن جوان مورد آزار جنسی واینستین قرار گرفته بود، نخستین کسی بود که علنا درباره اینکه اتحادیه چگونه میتوانست به او و زنانی مانند او کمک موثر کند، نوشت. او میگوید به جای سیاست فعلی انجمن بازیگران، که در آن شکایت عضو منجر به تحقیقات داخلی توسط شرکت تولیدکننده یا استودیو مورد نظر میشود، باید شکایات توسط یک «نهاد مستقل ثالث» مورد تحقیق و بررسی قرار بگیرند تا از پنهانکاری و لاپوشانی شرکتها درباره سوءرفتارهای مسئولین ارشد جلوگیری شود.
«مورگان اسپکتور»، از اعضای انجمن بازیگران، پیشنهاد کرد که در صورت ارتکاب آزار توسط تهیهکنندگان یک پروژه، اتحادیه تولید آن پروژه را متوقف کند و پیام «کار نکنید» را برای اعضای خود بفرستد، این پیام در حال حاضر به دلیل نقض قوانین اتحادیه یا تعهدات قراردادی توسط تهیهکنندگان از سوی اتحادیه برای اعضا ارسال میشود. این شیوه اصلاحی در واقع استفاده از ظرفیتهای فعلی موجود در اتحادیه است. رئیس انجمن بازیگران، «گابریل کارتریس» هم تایید میکند که اتحادیه نیاز به اصلاحات داخلی دارد چرا که بسیاری از موارد آزار و تجاوز واینستین «پیش از ورود به دنیای قراردادهای تحت پوشش ما» رخ دادهاند.
پس از رویدادهایی که طی ماههای اخیر رخ داده است دیگر ممکن نیست که مقامات و مسئولان بتوانند گستردگی وقوع آزار جنسی را انکار کنند. با نگاه به سازوکارها و سیاستهایی که برای پیگیری و بررسی موارد آزار جنسی در محیط کار یا فضاهای دیگر تعیین شده است میتوانیم گفتگوهای فعلی را به گونهای سازمانمند کنیم که در حد حرف باقی نماند و بهبود شرایط زندگی مردم را رقم بزند.
امر فردی و امر جمعی
قدرت جریان افشای واینستین ناشی از فرصتی است که برای قربانیان فراهم شد تا نام خشونتگر را علنی به زبان بیاورند و اظهاراتشان جدی گرفته شود. آنچه لازم است ایجاد مکانیزمهایی است که به تمام قربانیان آزار جنسی، نه فقط افراد برخوردار و دارای قدرت اقتصادی و اجتماعی، فرصت دهد تا در مورد آزار صحبت کنند و اطمینان داشته باشند که عواقبی مانند انتقامجویی در انتظارشان نخواهد بود. پیش شرط اولیه رسیدن به این هدف، ایجاد امنیت برای زنان و دیگر قربانیان آزار جنسی است. این امنیت تنها با تغییر فرهنگی و ساختاری در سازمانها و محیط کاری به دست نمیآید مستلزم مبارزه برای امنیت اقتصادی و معیشتی است که به افراد امکان میدهد علیه آزار جنسی افشاگری کنند.
بسیاری از قربانیان آزار جنسی گزارش دادهاند که پس از افشای خشونت جنسی با عواقب تنبیهی و انتقامجویانه مواجه شدهاند. عده بسیاری نیز دلیل سکوت خود را هراس از دست دادن شغل عنوان کردهاند. بنابران میتوان نتیجه گرفت که مبارزه برای بهداشت و درمان همگانی، به قربانیان در راستای افشای خشونت جنسی کمک خواهد کرد. به همین ترتیب مبارزه برای خدمات و حمایت اجتماعی دولتی قویتر و برنامههای رفاهی -که به فرد امکان میدهد در برابر آزار جنسی بدون ترس از دست دادن شغل و گرسنگی در محیط کار خود مقاومت کند- نبردی است علیه آزار جنسی.
اگر بتوانیم از توجه عمومی و عظیم بوجود آمده نسبت به آزار جنسی در ماههای اخیر، در راستای وسعت بخشیدن به فهم خود از خشونت جنسی به عنوان مسئلهای توامان طبقاتی و جنسیتی بهره ببریم، اگر آزار جنسی را به مثابه فرصتی برای سازماندهی جنبشهای خود فهم کنیم -که البته در عین حال میتواند موانعی بر سر تلاشهایمان ایجاد کند-، بدعت و سنتی افتخارآمیز رقم زدهایم. همانطور که گوردون در پایان مباحث خود نتیجهگیری میکند که هدف اصلی ما «ایجاد ظرفیتهایی برای دفاع جمعی از حقوق فردی یکدیگر است.» او حدود ۴ دهه پیش چنین بحثی را مطرح کرده، اما از آن زمان تاکنون شاهد تغییراتی ناچیز بودهایم.
نویسنده: الکس پرس
منبع: Jacobin
[1] منظور جنبش #MeToo است
[2] Democratic Socialists of America (DSA)
[3] grievance procedure
[4] Lowell textile mill
[5] Hoyles’ Derdale Mill
[6] UNITE HERE
[7] Service Employees International Union
[8] Fight for $15
[9] United Way
[10] Futures Without Violence
[11] On Labor
[12] Coalition of Immokalee Workers
[13] Fair Food Program
[14] SAG-AFTRA