شرح واقعه: من اونقدر آزار جنسی روتجربه کردم که نمیتونم به همچین موردی اکتفا کنم. مسیر همیشگی من این پارک هست و توی مسیر خیلی زیاد با مردهای مریضی مواجه میشم که اقدام به انواع و اقسام متلک ها میکنن. مرد جوونی از یک گروه که همیشه اقدام به تعریف و تمجید از من توی مسیر میکرد (و با این وجود من از تعریف های ایشون بیزار بودم و آزارم میداد) حرف ناشایستی رو بلند گفت و من بعد از شنیدنش تهدید کردم که اگه مزاحمت رو تکرار کنه با پلیس تماس میگیرم تا برای همیشه شرش از اونجا کنده شه. هرچند اون مرد در اون لحظه گفت که هیچ غلطی نمیتونم بکنم ولی از فرداش دیگ ندیدمش. البته بعد از اون یه پیرمرد این کارو تکرار میکنه و هنوز جرات پیدا نکردم که این حرف رو بزنم چون حتی به فرض تماس من با پلیس حرفم رو به خاطر سن ایشون و حمایت اطرافیانش باور نمیکنن.