روز شنبه، هزاران نفر علیه زنکشی در سراسر کنیا به خیابان آمدند. از اوایل سال جاری تاکنون، قتل دستکم ۱۴ زن در کنیا رسانهای شده که خشم عمومی را برانگیخته است و مردم را برای اعتراض به خیابانهای شهرهای بزرگ کنیا کشانده است. این تجمع بزرگترین اعتراض خ...
سوزان کریمی: در ساعات منتهی به اعدام آنهاست که مینویسم. ذهنم میپراکند و خودم را به کارهای بیهوده، اغلب خیرهشدن به اسکرین مشغول میکنم. انگار ناخودآگاه بخواهم به بدنم بقبولانم که چیزی است که مردنی نیست. که اصلاً زمان نمیگذرد و مثلاً بیدار ننشسته...
شیوا موسیزاده: این نمایشنامه بر اساس مواجهات و یادداشتهای من در زندان زنان خرمآباد نوشته شده است. دربند نسوان چندین زن محکوم به اعدام با جرائم مختلف از جمله قتل و مواد مخدر زندگی میکردند و در آستانه اجراشدن حکم، روز را به شب و شب را به روز م...
شیرین علمهولی، سحرگاه یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ پس از گذراندن یک سال و ۹ ماه حبس در زندان اوین تهران به اتهام محاربه و بدون اطلاع خانواده و وکلایش در زندان اوین اعدام شد. متن پیش رو، نوشته یکی از همبندیان او است که توسط کمیته گزارشگران حقوق بشر ت...
هستی امیری: حتما شما هم آن ویدیوی خداحافظی زندانیان با همبندی خود در زندان کرمان را که به سمت مرگ با طناب دار میرفت دیدهاید. نمیدانم که در آن صحنه وداع اشکی هم ریختند یا نه. نمیدانم دقیقا به هم چه گفته بودند. نمیدانم که بیننده آن ویدیو پیش از هرچ...
نرگس محمدی: روز سهشنبه یک بار دیگر سرزمین ایران شاهد به دار آویختهشدن جوانانش بود. محمد قبادلو در شرایطی به دار آویخته شد که حتی حکم قطعی برای اعدام وجود نداشت. خبر اعدام جوانان ایران، موجی از خشم و اعتراض را در جامعه رقم زده است. زنان زندانی ...
در صدور حکم اعدام، هرگز عدالتی در کار نیست. نه دستگاه قضایی جمهوری اسلامی و نه هیچ دستگاه قضایی دیگری صلاحیت تصمیمگیری دربارهی زندگی، این اسم رمز مبارزهی ما را ندارد. با اینحال، گذر نمیکنیم از اینکه احکام اعدام ستمدیدگان با چه شتاب و بیدقتی ...
نویسنده: ناشناس سها جان، آزادی، چشیدنش و تماشایش، مال خودت باشد یا رفیقی دیگر، تا روزی که مثل اکسیژن توی جان همۀمان نرفته یا مثل باران موهای رهای همۀمان را خیس نکرده، ناقص و بیمعنی است انگار. این «ما»ی ناکامل آزاد هست و نیست تا روزی که ما مساوی «هم...
نویسنده: مریم تیهو حذف دیگری «عقدههای روانی» (بهنجار و نابهنجار)، بخش عمدهای از ارکان روح ما را تشکیل میدهند. اعتبار منِ هر فرد (Self) از مسیر قیاس با دیگری (other)، شناساندن خود و نهایتا شناختن خویش بهدست میآید. بنابراین حذف یا...
نویسنده: ناشناس بهرسم هر دیداری با مادری دادخواه که اضطراب فرزندش را دارد، وقتی از ماشین پیاده شدم، اول دستهایشان را بوسیدم. لحظههای اول نمیدانستم آنجا بهعنوان یک رهگذر رفتهام یا خبرنگار بیحس و حال. به هر حال رفتم. حمایت از مادران معترض به اعد...
غنچه قوامی: ۱۵ ماه برای این قاب انتظار کشیدیم. انتظاری نه از جنس انسداد عمل و خیرهشدن و منفعلانه چشمدوختن به وهم و واهیات، که از جنس حفظ سنگر و ساختهها. دستهای زیادی به نام شما بهم گره خوردند، محکمتر یکدیکر را چسبیدند، به پشتوانه شما که نمیخواس...
دیدبان آزار: شهلا لاهیجی، نویسنده، پژوهشگر، مترجم و مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان و از اولین زنان ناشر بعد از انقلاب، درگذشت. او سالها تلاش کرد علیرغم سرکوب و سانسور، این انتشارات را یا به عبارت بهتر نشر اندیشه فمینیستی را پابرجا نگه دارد، ...
نویسنده: ساناز عظیمیپور چگونه به جهانی چنین متزلزل تکیه کنم؟ این سوالی است که احتمالا بارها از خود پرسیدهایم. سوالی که بعد از هر تجربه ازدستدادن، ناکامی یا در مواجهه با خشونت موجود در جهان از خود میپرسیم. سوالی که پاسخی برای «چگونه تک...
زهره رجبی: تعدادی از زنان و دختران دانشآموز افغان اخیرا در کابل به دلیل «بدحجابی» بازداشت شدهاند و وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان این موضوع را تایید و اعلام کرد: «مکرراً به این زنان دستور داده شده بود که به حجاب و پوشش خود توجه کنند. اینها...
نویسنده: نَشیبا زنی با دامن مشکیِ نسبتاً کوتاه و بلوزی قرمز، در لانگشات از مخاطب دور میشود. زن علاوه بر اینکه چهره ندارد، از مخاطب دور میشود و با «رفتنِ» او داستان «آغاز» میشود. برای درک و دریافت معنای «کنشِ» «شلاق خوردنِ» رؤیا ما چارهای نداریم ...
نویسنده: میم روزی که یک ویدئوی مهیب از مترو چهارراه ولیعصر در موبایلم دیدم، تهران نبودم و در شهری مسافر بودم که تصویر همهچیزش در برابر چشمانم آرام و ساکت در جریان بود؛ آسمان آبیاش، دریای سبزآبیاش، سرهای آزاد و رهای زنهای حاضر در خیابانهایش، همه...
نویسنده: ترانه مقاومت در ناممکنترین لحظهها، در ناممکنترین بزنگاهها، در لحظهای میان واقعیت و خیال ممکن میشود. در لحظهای که هزاران دلیل مادی و واقعی میگویند «نمیشود» اما فریادی طغیانگر از پشت تمام «نمیشود»ها میگوید: «میدانم، اما من میخوا...
نویسنده: شیوا نظرآهاری مریم اکبری منفرد مجددا به سه سال حبس قطعی محکوم شد. او که حالا آخرین سال محکومیت پانزدهسالهاش را پشت سر میگذارد و دخترهای حالا جوانش، روزشمار آزادی مادرشان را آغاز کرده بودند تا بلاخره بعد از ۱۵ سال دوری به خانه برگردد. دختر...
نویسنده: شیما وزوائی سروناز عزیزم، هربار که صدا و نامهای از تو منتشر میشود، با دیدن اسمت دستم بیحرکت و سَرم بیحس میشود؛ یک جایی ذخیرهاش میکنم و دَرش را سهقفله میکنم. که بعد نفس عمیقی بکشم، توانم، تنم را جمع کنم و بتوانم گوشش کنم. آخر میدانی...
نویسنده: کتایون این نوشته تلاشی است برای ثبت حقایقی ناگفته و نقل داستانهای نشنیده. تلاشی برای فراموشنکردن ستمی که بر ما رفته و برای خونهای ریخته. تلاشی برای بازپسگیری معانی و تداعی: از بدنهای برآشوبیده تا قطرههای سرخ چکیده از لالههای دمیده.&n...