دیدبان آزار

زندگی به‌مثابه سیاست

از تاکتیک‌های پوششی تا نافرمانی خانگی

نویسنده: ط. ج

 

با کشته‌شدن ژینا امینی تحولاتی پدید آمد که منجر به گسترش نارضایتی و اعتراضات جمعی به‌ویژه در میان زنان شد. در اعتراضاتی که بیش از پنجاه روز شاهد آن هستیم به وجهی از منازعه زنان با سرکوب توجه شد که متمرکز بر قانون حجاب اجباری و اعمال قهر بر اساس آن در عرصه عمومی بود. اما برای بخشی از زنان و دختران، این تنها غول گشت ارشاد نیست که مانع آزادی پوشش آنهاست بلکه آنها با «غول در خانه» نیز مواجهند. همانطور که در منازعه با حجاب اجباری در عرصه عمومی تا پیش از این، زنان از شیوه «ناجنبش زنان» به تعبیر آصف بیات در «زندگی به‌مثابه سیاست» استفاده می‌کردند و با تغییرات در سبک پوشش سعی بر دورزدن حجاب اجباری داشتند، زنان در مواجهه با پدرسالاری در خانواده و به تعبیر شیوا علینقیان در «نظریه‌پردازی مبنایی دلالت‌های فرهنگی تنوع پوشش‌های زنانه در شهر تهران» از «تاکتیک‌های پوششی» بهره می‌بردند. در این نوشتار تمرکز اصلی بر تجربه زیسته آن بخش از زنان و دختران است که با پدرسالاری در خانواده و کنترل خانوادگی حجاب مواجه هستند.

سالیان سال است که داشتن حجاب برایم از درگیری درونی شروع و به جنگی ناتمام با خانواده و جامعه تبدیل شده است. خانواده‌ای که اگرچه اعتقادی به حجاب اجباری در جامعه ندارد اما داشتن حجاب را برای زنان و دختران خود امری لازم و ضروری می‌داند و برخلاف اعتقاد فرزندان، حفظ آن را نوعی احترام تلقی می‌کند. به نوعی که اگر قانون حجاب اجباری در ایران لغو شود هرگز در این خانواده لغو نخواهد شد. خانواده‌ای را تصور کنید که علاوه بر پایبند بودن به نظام پدرسالاری آن‌هم از نوع کلاسیک، ریشه‌های نظامی دارد و چنان با قوانین مردسالار و اسلامی گره خورده است که تفکیک آنها از هم کار دشواری است. من به‌عنوان یکی از دخترانی که در چنین فضایی بزرگ شده‌ام باید بگویم فرار از این وضعیت و یا اصلاح برخی از باورها هرگز کار راحتی نبوده اما نشدنی هم نیست. به‌عنوان یک دختر هنوز درک درستی از جنسیت و بدنم نداشتم که به بهانه جشن تکلیف کنترل بر بدنم را به دست گرفتند و بدون اینکه قدرت انتخابی داشته باشم چادر را پوشش اصلی و همیشگی‌ام کردند. سایه سیاه چادر چنان در خاطرات رنگارنگ کودکی‌ام نقش بسته است که یادآوری هرکدام از آنها لبخند تلخی بر روی لبانم می‌نشاند. به من آموزش دادند که مساله حجاب و پوشاندن بدنم اصلی‌ترین موضوعی است که باید به آن توجه کنم، موضوعی که با رفتن به خانه مادربزرگ، اقوام و محافل کاری پدرم اهمیت بیشتری پیدا می‌کرد. هربار اعتراضی در خصوص این موضوع داشتم والدینم اقوام و یا پدر را بهانه می‌کردند.

بعدها در مقطع کارشناسی عدم حق انتخاب در پوشش نه تنها کمرنگ نشد که پررنگ‌تر هم شد و فشارها باعث شد با خواهرانم تصمیم بگیریم با پدرمان علیه حجاب اجباری گفتگو کنیم. اما از آنجایی که پدرم خودش را مالک ذهن و بدن دخترانش می‌دانست گفتگوها هیچ‌وقت به نتیجه نمی‌رسید و با تهدید به اینکه این بحث‌ها حال جسمی‌اش را به خطر می‌اندازد ما را به سکوت و پذیرش دوباره وضعیت مجبور می‌کرد. با این حال ما دختران تلاشمان را کردیم که برای رسیدن به حق انتخاب در پوشش از مادرمان کمک بخواهیم. با اینکه به صورت پنهانی و بدون چادر در محافلی با حضور مادرمان ظاهر می‌شدیم اما این مساله مهم را نادیده گرفته بودیم که در این نوع خانواده‌ها مادران نقش چندان تعیین‌کنند‌‌ای ندارند و با سکوت و عدم همراهی مادرم در ادامه به دلیل ترس بیشتر متوجه این موضوع شدیم.از آنجایی که در خانواده‌های پدرسالار و مذهبی، گفتگو بر سر موضوعات زنانه مانند حق انتخاب همسر،انتخاب سبک زندگی و حق انتخاب پوشش بی‌فایده است، مقاومت و جامعه عمل پوشاندن به خواسته می‌تواند بسیار موثر باشد به همین دلیل ابتدا تصمیم گرفتم خرده‌مقاومت‌هایی را عملی کنم. از به دست گرفتن چادر به جای سرکردن هنگام ورود و خروج از خانه گرفته تا انداختن چادر به روی شانه در محافل عمومی و روز دفاع رساله‌ام که موضوعی فمینیستی داشت و درباره تجربه زیسته زنان بیکار تحصیلکرده بوده، علاوه بر دفاع در مقابل اساتید باید در مقابل پدرم هم از خودم بابت درآوردن چادر دفاع می‌کردم و یکبار برای همیشه به این داستان پایان می‌دادم.

اگرچه رفته‌رفته با مقاومت‌ها و تلاش‌هایم این مساله از سوی پدرم پذیرفته شد اما هنوز با نوعی دیگر از حجاب اجباری درگیر هستم و با داشتن حق کامل انتخاب پوشش فاصله زیادی دارم در حالی که می‌دانم تا اینجا هم راه بسیار طولانی و سختی را طی کرده‌ام اما سال‌ها بود که وارد بحث‌های فرسایشی و ناامید‌کننده‌ای شده بودم که امیدی به تغییر نداشتم و در حال پذیرش وضعیت ناعادلانه بودم اما جنبشی چنین زنانه و با دیدن زنان شجاع تصمیم گرفتم دوباره با خانواده‌ام به مقاومت و مقابله بپردازم و تلاشم را برای تغییر و به‌دست‌آوردن آزادی دو‌چندان کنم. هم‌چنان که جنبش علیه سرکوب و حجاب اجباری در عرصه عمومی از «ناجنبش زنان» و از «تاکتیک‌های پوششی» و از مبارزات خانگی تغذیه کرده است، خود نیز در مقاومت‌های خانگی برای آزادی پوشش، انرژی و شور و شوق‌های تازه‌ای را آزاد کرده است.

مطالب مرتبط