دیدبان آزار

خشونت علیه زنان در فضای مجازی فرودستی زنان را بازتولید می‌کند

حمایت از ورزش زنان یا خشونت مجازی؟

نیلوفر حامدی: «چیزی که من را خیلی آزار می‌دهد این است که این افراد بیشتر از اینکه مدال‌ها و قهرمانی‌های من برایشان ارزشمند باشد، به خاطر چهره و اندامم به من پیام می‌دهند. بارها با زبان درست از آن‌ها خواستم تا مزاحمم نشوند اما توجهی نمی‌کنند. آزار و اذیتشان گاهی به حدی می‌رسد که ترجیح می‌دهم سراغ صفحه‌ اینستاگرامم نروم.» این‌ها را صبا می‌گوید. دختری که سال‌هاست در رشته‌های رزمی برای تیم‌های ملی ایران در رده‌های سنی مختلف مدال کسب کرده و ویترین اتاقش پر از افتخارات جهانی است، اما می‌‌گوید گاهی به خاطر میزان بالای آزارها از اینکه به شهرتی نسبی دست یافته، کلافه می‌شود. 

 

حرف از حمایت می‌زنند اما جز آزار چیز دیگری ندارند

کافی است سراغ زنان ورزشکار در رشته‌های مختلف بروید.داستان‌هایی مشابه روایت خواهند کرد. فریبا که والیبالیست است و سال‌ها برای تیم‌ ملی هم بازی کرده ماجرا را این‌گونه تعریف می‌کند: «چند سال بعد از اینکه شبکه‌های اجتماعی بین مردم محبوب شد، صفحاتی، به ویژه در اینستاگرام با عناوینی همچون، پیج حمایت از زنان ورزشکار کارشان را آغاز کردند. این صفحات دقیقا در روزهایی کارشان را آغاز کردند که ورزش زنان بین مردم مقبولیت پیدا کرد. برخی از این پیج‌ها هم کار درستی می‌کردند و سعی داشتند تا با انتشار اخبار مرتبط با ورزش زنان، هم مخاطب جذب کرده و هم صفحه خودشان را ارتقا دهند. حالا در میان مطالبی که مرتبط با حوزه زنان بود، تبلیغات هم داشتند که از نظر من هیچ ایرادی نداشت. اما از یک جایی دیگر، مسیر این پیج‌ها تغییر کرد. اسمشان حمایت از ما بود اما نفس کارشان برای ما جز آزار به همراه نداشت.»

فریبا توضیح می‌دهد که آزارها چگونه شروع می‌شد: «برای خود من اینطور آغاز شد که روزی دیدم یکی از همین پیج‌ها که تازه کار هم بود، عکس من را در صفحه‌اش گذاشته است. واکنشی نشان ندادم و حتی لایک هم نکردم چون پیج را نمی‌شناختم. بعد از یک روز، ادمین همین پیج در بخش پیام‌های اینستاگرام برایم با لحنی صمیمی که انگار ما با هم دوستیم نوشت که چرا پست را لایک نکردم. من هم چون پیام‌های این چنینی زیاد دارم، پاسخ ندادم و برای اینکه مکالمه ادامه پیدا نکند، عکس را لایک کردم. در ادامه ادمین پیج مجددا به من پیام داد که عکس را استوری کنم و به تبلیغ صفحه آن‌ها بپردازم. برایش نوشتم که آن‌ها را نمی‌شناسم و باید کمی کار کنند تا مشخص شود رویه کارشان چیست. به ناگهان دیدم که رفتار آن فرد تند شد. شروع به فحاشی و زدنِ حرف‌هایی از قبیل که «فکر می‌کنی کی هستی؟» کرد. من هم که شوکه شده بودم فقط بلاکش کردم.»

 

حوصله شکایت نداشتم چون آخرش خودم مقصر می‌شدم

صدف که پیش‌تر یکی از ملی‌پوشان رشته شنا بوده همیشه نسبت به انتشار عکس‌هایش حساسیت خاصی داشته است: «من برعکس خیلی از دختران ورزشکار صفحه اینستاگرام شخصی داشتم چون دلم نمی‌خواست صفحاتی که با عنوان حمایت از ما کار می‌کنند عکسم را بردارند و برای خودشان درآمدزایی کنند. اما بارها و بارها پیش آمد که عکس‌هایی که در صفحه شخصی‌ام گذاشته بودم را در صفحات عمومی می‌دیدم. اوایل انتظار داشتم وقتی به آن‌ها پیام می‌دهم و می خواهم که عکسم را بردارند، وقتی مدعی حمایت از زنان ورزشکار هستند حمایت می‌کنند اما چنین واکنشی از هیچ کدامشان ندیدم. برخی پیام را می‌دیدند و واکنشی نشان نمی‌دادند و برخی هم توهین می‌کردند. اما بدترین تجربه‌ام وقتی بود که یکی از این ادمین‌ها با یکی از عکس‌های بسیار شخصی‌ام تهدیدم کرد.او به من پیشنهاد دوستی داد و وقتی قبول نکردم، گفت چند عکس شخصی از تو دارم و آن‌ها را منتشر می‌کنم. برای برخی از این آزارها حتی می‌توانستم به پلیس فتا هم شکایت کنم اما نگران عواقب بعدی‌اش بودم. اگر رسانه‌ای می‌شد قطعا همه من را مقصر می‌دانستند و من هم علاقه‌ای به ایجاد حاشیه نداشتم.»

 

برای حرف‌های هرز سراغ ما می‌آیند

شیما هم جزو زنان ورزشکاری است که از این ماجرا به شدت آسیب دیده است: «اول که این صفحات راه‌اندازی شدند، حس کردیم فرصت خوبی است تا مردم ما را هم بشناسند اما این اتفاق نیفتاد که هیچ، بیشتر این صفحات به جایی برای آزار دادن زنان ورزشکار تبدیل شدند. زمانی که اخبارم هم بیشتر کار می‌‌شد و اهالی ورزش من را می‌شناختند، تقریبا روزی نبود که پیام‌هایی از این صفحات نداشته باشم. بیشترشان هم یا درخواست تبلیغ بود و یا اینکه فقط برای حرف‌های هرز‌زدن سراغ ما می‌آمدند. خاطرم هست که یک‌بار یکی از همین افراد به من گفت: «اگر اینقدر روی خودت و روابطت حساسی، اصلا چرا عکس‌ از زیبایی چهره‌ات را منتشر می‌کنی؟» به نظرش می‌آمد که انتشار تصویر من در صفحه اینستاگرام خودم هم به او مربوط است و بر اساس آن می‌تواند من را قضاوت کند. چیزی که در فضای جامعه هم علیه زنان می‌بینیم.»

 

بازتولید فرودستی زنانه در فضای مجازی

طبق تحقیقاتی که در زمینه تجربه آزار و اذیت در فضای مجازی در مقاله روسو و پیرلوت، در سال ۲۰۱۰ انجام شده، افراد ممکن است چنان خشونتی را در فضای مجازی تجربه کنند که معادلی برای آن در عرصه عمومی نمی‌توان یافت. این خشونت، وقتی متوجه زنان می‌شود، هویتی ایجاد می‌کند که در انتزاع از عرصه عمومی، باور و فکر فرودستی را در آن‌ها بازتولید می‌کند. زنان از این طریق ممکن است انواع سواستفاده‌ها را تجربه کنند، احساساتشان فروکش کند و مهارت‌های کلامی‌شان تضعیف ‌شود.

در همین شرایط است که زنان، سلطه مردان در فضای مجازی و اینترنت را هم درک کرده و تجربه تبدیل شدن به ابژه جنسی برایشان از عرصه عمومی، به فضای مجازی هم سرایت می‌کند. تا اینجا موضوع جهانی است و محدود به زنان ورزشکار ایرانی نمی‌شود. کمااینکه اخبار مرتبط با آزار و اذیت ستاره‌های زن ورزشکار خارجی هم هرچند وقت‌ یک‌بار در رسانه‌ها شنیده می‌شود. از آزار و اذیت جنسی دختران ژیمناستیک‌کار آمریکایی توسط مربی‌شان، تا اظهاراتی که همین چند ماه پیش، الکس مورگان، ستاره فوتبال زنان آمریکا نسبت به کریستیانو رونالدو و فاسد‌بودن او کرد.

 

فضای مجازی تنها امکان زنان ورزشکار برای معرفی، در غیاب رسانه ملی

به گفته زنان ورزشکار، شبکه‌های مجازی مهم‌ترین ابزار برای شناخته‌شدن آن‌هاست. رسانه ملی نسبت به ورزش زنان کم‌توجه است و سهم ورزش زنان از اخبار تلویزیونی در هر برنامه، کمتر از 5 دقیقه است. آمار مشخصی درباره ساعات برنامه‌های ورزشی صداوسیما در دست نیست اما ورزش زنان، کم‌ترین سهم را در میان این برنامه‌ها دارد. بارها و بارها شده که مهم‌ترین مسابقات ورزش زنان، آن هم در بعد ملی در صداوسیما پخش نشده و به جایش شبکه سه و یا شبکه ورزش در حال پخش مسابقات متفرقه بوده‌اند. آخرین‌بار همین اردیبهشت سال گذشته بود. در حالی که تیم ملی فوتسال زنان ایران در فینال قهرمانی آسیا توپ می‌زد، شبکه سه در حال پخش مسابقات هاکی بود.

از سوی دیگر، مطالبه پخش تلویزیونی مسابقات ملی و باشگاهی ورزش زنان ایران، سال‌هاست به در بسته می‌خورد و در مقابل مسئولیت این کار بر عهده فضای مجازی و تلویزیون‌های اینترنتی افتاده است. در چنین شرایطی هم زنان ورزشکار، به ویژه آن‌ها که نمی‌خواهند گمنام بمانند، چاره‌ای جز ارائه توانایی‌های خود در فضای مجازی ندارند. در واقع این شبکه‌ها، آخرین گزینه ورزشکاران زن ایرانی، برای شناساندن خود به مردم هستند. در نقطه مقابل هم، سکوت اغلب زنان ورزشکار در مقابل این آزارها، عدم تمایلشان برای رسانه‌ای کردن این ماجراها و ترس آن‌ها از ایجاد رسوایی‌هایی احتمالی برای خودشان از سوی جامعه‌ای که نگاهی متهم‌انگارانه به زنان دارد، باعث شده تا این سیکل معیوب ادامه پیدا کند. 

منبع تصویر: Rachel Levit Ruiz

مطالب مرتبط