علی عبدی: امروز در کافهای نشسته بودم. دختری از تجربه آزار جنسی خود گفت. در همان کافه اتفاق افتاده بود. آقایی که او را آزار داده بود از مشتریهای همیشگی کافه بود. مثل این که بین اهالی کافه هم احترام داشت. دختر قصه میکرد که اولین بار نیست این اتفاق افتاده و چند بار دیگر توسط همین آقا آزار دیده است. یکی از دوستهای آن آقا آنجا نشسته بود. حرف دختر را شنید. سرش را پیش آورد و گفت: «سخت نگیر این قدر... فکر میکنی چرا با تو این کار را کرده است؟» چه سؤال زشتی بود. چه بیربط. چه موضع ناراحتکنندهای. هر چهقدر از زشتی این سؤال بنویسم کم است. در پشت این سؤال معمولا این جواب خوابیده که «تقصیر خودت است. اگر فلان کار را نکنی آزار نمیبینی.»
آقا هزاره بود. گفتم فکر کن در جمعی نشستهای و یک هزاره از تجربه آزار بگوید. فردی از قومی دیگر سرش را پیش بیاورد و بگوید: «تقصیر خودت است. اگر فلان کار را نکنی آزار نمیبینی.» پرسیدم چه احساسی داری آن وقت؟ جوابم را نداد. دوباره رو به دختر کرد و گفت «پیش میآید... سخت نباید گرفت.» چه قدر عصبانیام کرد. احتمالا تا حالا در آن کافه اینقدر عصبانی نشده بودم. به نظرم رسید که آن دو آقا بی آنکه باهم صحبت کرده باشند در این قصه همدستاند. انگار که پیمان اخوتی بینشان است که مقابل دختر از همدیگر دفاع کنند. گفتم این رفتار شما یکی از دلایلی است که زنهای بسیاری را وامیدارد در مواجهه با آزار جنسی حرفی نزنند. گفتم موضع شماست که این وضعیت را بازتولید میکند.
عصبانیت من را که دید گفت «شمای سوسول نمیخواهد به من درس اخلاق بدهی. من غیرت دارم و این حرفها را میفهمم.» منظورش این بود که «شما از ایران هستی و اینجا مملکت ماست.» بله من از ایران هستم و به نظرم این رفتار زشت است. ده بار دیگر هم اگر این اتفاق بیافتد و شما در پاسخ به دختری که از تجربه آزار جنسی میگوید بگویید «فکر میکنی چرا اینطور شد» همین واکنش را از طرف من خواهید دید. فرقی نمیکند اینجا افغانستان باشد یا امریکا یا جرمنی. دلالتهای این سؤال را نمیشود سوای بستر اجتماعی و فرهنگی آن فهمید. به جای آنکه دختر را در معرض اتهام قرار بدهیم، میشود برویم با دوستمان صحبت کنیم که این رفتار زشت را نداشته باشد.
این گفتوگوها نه دعواهای مردانه است نه اساسا ربطی به ملیت دارد. وقتی آدمی -- چه زن چه مرد چه پیر چه جوان -- از تجربه رنج خود میگوید به او گوش کنیم. یاد تجربههای رنج خود بیافتیم. ما هم حتما در آن لحظهها به گوش شنوا نیاز داشتهایم. که ما را بدون قضاوت بشنود. که خود را جای ما بگذارد. که حواسش به مناسبات واقعی قدرت باشد. که با ارزشهای ناصوابی که برای عدهای رنج میآورد همراهی نکند. گوش کردن به دیگری شاید کمترین کاری باشد که این جور وقتها از ما برمیآید. اما احتمالا مهمترین آنهاست.
منبع: کانال تلگرام علی عبدی