دیدبان آزار

خیابان‌های شهر منتظر ما می‌مانند


الهه محمدی: اینجا بورس انواع لوازم صوتی و تصویری است؛ تلویزیون، موبایل، دوربین. بیشتر فروشنده‌ها هم مردند؛ مردانی جوان که حتی در روز تعطیل جمعه درهای مغازه‌هایشان را باز کرده‌اند تا شاید کاسبی کنند. مدت‌ها است که اغلب قدیمی‌های خیابان جمهوری جایشان را به جوان‌های بازاری داده‌اند و حتما دستی بر آتش در فضای مجازی دارند اما هنوز هیچ کدامشان پوسترهای زردرنگ مقابله با آزارهای خیابانی را ندیده‌اند.
«آمده‌ایم مردم را با انواع آزارهای خیابانی علیه زنان آشنا کنیم. پوسترهایمان را در مغازه شما بچسبانیم؟»
این جمله شروعی برای آغاز مکالمه است.  صاحب مغازه های جوان خیابان جمهوری مانند کاسبان خیابان ولیعصر یا میدان انقلاب از چرایی این حرکت می‌‌پرسند اما اغلبشان با دیدن اولین پوستر رضایت می‌دهند که پوسترها جا خوش کنند گوشه دیوار یا ویترین مغازه‌شان اما سوال زیاد دارند. «شما از جای خاصی ساپورت می‌شوید؟ سیاسی که نیستید؟»
و جواب که مشخص است:‌«ما نه به جایی وابسته‌ایم نه برای پخش کردن پوسترها پول دریافت کرده‌ایم. همه این پوسترها را با هزینه شخصی خودمان چاپ کرده ایم. برای فرهنگ سازی. برای حساس کردن افکار عمومی به آزارهای خیابانی.»

ما که چنین چیزهایی ندیده‌ایم
یکی از فروشنده‌ها میانسال است. می‌گوید: «بیاید بچسبانید به هرجا که خواستید اما در مغازه من که تا به حال چنین اتفاقاتی نیفتاده است.»
- «مساله شخص شما نیست. شاید شما تا به حال زنی را آزار نداده باشید،‌ شاید در مغازه شما هم چنین اتفاقاتی نیفتاده باشد، اما زنان زیادی هر روز متلک می‌شنوند، بدن‌هایشان در خیابان ناخواسته لمس می‌شود یا شب‌ها در خیابان احساس ناامنی می‌کنند. این پوسترها برای قدم برداشتن در راه کاهش این آزارها است. برای مقابله با آن‌ها، برای تماشاچی نبودن در صورت دیدن انواع آزارهای خیابانی علیه زنان.»
به نظر توضیحات توجیه‌کننده بوده؛ خودش چسب مغازه را برمی‌دارد و یکی از پوسترها را می‌چسباند پشت شیشه مغازه‌اش، رو به خیابان.

به دیدبان آزار بروید
لابلای گشت و گذارهای آخر هفته برای پخش کردن پوسترها، هستند زنانی که کنجکاوانه از این حرکت می‌پرسند و اغلبشان می‌گویند چه کار مثبتی! «ما که هر روز با انواع این آزارها روبروییم.»
یکی از این زنان از معدود فروشنده‌های زن خیابان جمهوری است؛ می‌گوید پوسترها را بچسبانید به درِ مغازه. اما خودش راوی آزارهایی است که به قول خودش زیاد او را آزرده است؛ ‌«ما از کوچکی با انواع این آزارها در خیابان آشنا بوده‌ایم اما بدترین آزاری که من در عمرم دیده‌ام از سوی پلیس بوده؛ هیچ وقت فراموشش نمی‌کنم.»
-«حتی اگر از سوی پلیسی آزار دیده‌اید به سایت دیدبان آزار بروید و با تمام جزئیات این آزار را بر روی نقشه ثبت کنید.»

وای به حال شما زن‌ها!
اواسط خیابان جمهوری است. کم کم پوسترها بر در و دیوار مغازه‌های این خیابان جا خوش می‌کنند اما حرف و حدیث هم در این میان کم نیست. یکی از این مغازه داران می‌گوید کلا رابطه‌اش با زن‌ها خوب نیست و نمی‌خواهد در جهت حمایت از آن‌ها هم قدمی بردارد. دیگر همکارش اما می‌گوید اشکالی ندارد بچسبانید. 
می‌آید نزدیک می‌شود به در مغازه و می‌گوید او که یک مرد است شب‌ها می ترسد در خیابان بماند چه برسد به ما که زن هستیم! می‌گوید بهتر است همه زنان در خانه بمانند تا در خیابان‌های ناامن خیابان‌های این کشور اسیر دست مریض احوالانی شوند که حتی یک قدم زدن ساده را از آن‌ها می‌گیرند.
- ببینید! راه مقابله با آزار و اذیت‌ زنان خانه نشین کردن آن‌ها نیست. همه ما چه زن باشیم، چه مرد باید به همه این آزارها حساس باشیم. اگر آزاری دیدیم مداخله کنیم، با آزارگران مکالمه کنیم، به کسانی که مورد آزار قرار می‌گیرند بگوییم که سکوت نکنند. راه حل خانه‌نشینی نیست.

ما خیابان‌های شهر را زیباتر کرده‌ایم
اواخر روز است و به پایان کار میدانی این هفته رسیده‌ایم. هرچند روز موفقی برای چسباندن پوسترها بوده اما بی‌حرف و حدیث هم نبوده؛ «دیوانه‌ها را بببین، این دیگر چه کاری است؟ مردم اینهمه مشکل دارند شما چسبیده‌اید به حقوق زنان؟!، بروید خدا عقلتان بدهد...»
از قدیم گفته‌اند «چیزی که تو را نکشد قوی‌ترت می‌کند» 
ما قوی‌تر شده‌ایم. خیابان‌های شهر باز هم منتظر ما می‌مانند. خیابان‌های شهری که روزی شاهرخ مسکوب آن را«زشت، کج خلق و آشفته» خوانده بود و حالا ما زیباترش کرده‌ایم.