دیدبان آزار

آزار دیده‌ام - 1991

حدود ساعت هشت و نیم صبح باید میرسیدم بیمارستان تا قبل از شروع کلاسمون حضور میزدم برای همین عجله داشتم, وقتی که بی آر تی تو ایستگاه بوعلی ایستاد با عجله پیاده شدم و رفتم سمت پله برقی, پشت سرم دوتا دختر و یه فرد مذکر هم اومدن روی پله ها من زیاد حواسم نبود اما اواسط پله ها متوجه شدم اون مذکر بیش از حد معمول بهم نزدیک شده دوتا پله رفتم بالاتر ولی اونم اومد من تقریبا داشتم پله ها رو میرفتم بالا و اونم تعقیبم میکرد خیلی ترسیده بودم و از طرفی هم میترسیدم چادرم گیر کنه تو پله ها!دو سه تا پله ی آخر بود که منو از پشت سر گرفت و سعی کرد به جلوی بدنم دست بزنه!نمیدونم چجوری این کارو کردم اما تو یه لحظه برگشتم و با کیف و ارنجم هولش دادم و بهش فحش دادم وپشت سر هم جیغ میزدم!اون مذکر هم بلافاصله فرار کرد...چندتا مذکر هم تو همین فاصله رد شدن و این صحنه رو دیدن و پوزخندزنان رفتن! دوتا دختری که پشت سر ما بودن وقتی صدای منو شنیدن دویدن بالای پله ها و سعی کردن بهم دلداری بدن اما حرفی که زدن خیلی بد بود:گفتن اینا برای همه پیش میاد و نباید انقدر ناراحت باشی:/ این دومین باری بود که همچین اتفاقی میفتاد ولی من به راحتی آروم نمیشدم...دیرم شده بود و تمام ریملم روی صورتم ریخته بود برای همین اول رفتم از داروخانه بیمارستان دستمال مرطوب بخرم که صورتمو پاک کنم!مسئول فروش داروخانه که حال منو دید پرسید چی شده و با گریه بهش توضیح دادم...بعد بهم دستمال کاغذی داد و تعارف کرد بشینم و فقط گفت:من به جای تمام مردهایی که آزارتون میدن عذر میخوام خانم! بعد از اون اتفاق من سعی میکنم هوشیار تر باشم تو خیابون و وسایل نقلیه عمومی و دیگه همیشه هم تو پله برقی به حالت مایل می ایستم! اما هنوز نمیدونم با آزار آقایون تو تاکسی چه کنم؟به ویژه که همجنسای خودم هم بخاطر چادرم اغلب نسبت به برخوردهام با اون آقایون گارد دارن و میذارن به حساب خشک مقدس بودن و متلک هم میگن!


نوع آزار:




واکنش:
تاریخ: 1397/09/15
محدوده زمانی: 5 تا 11 صبح
جنسیت آزار دیده: زن
محدوده سنی: 18 - 25

استان: تهران
شهرستان: -
آدرس محل: خیابان دماوند