دیدبان آزار

آزار دیده‌ام - 3023

همه خانوم ها این آزارهارو تجربه کردند در سراسر دنیا و ازار دیگه ما خانومای ایرانی از دست همین پلیس و گشت ارشاده.دوسال پیش که سال کنکورم بود توی کتابخونه پارک ساعی درس میخوندم. پارک یه ساقی معروف داشت به اسم ایمان همه میشناختنش. چندوقتی که گذشته بود و من و چند نفر از دوستام که دوتاشون پسر بودند و میدید فهمیده بود که با پسرها هم معاشرت دارم. یروز اومد نزدیک من و با چی میخونی و اینا شروع کرد (اون موقع هنوز نمیدوستم ساقیه). گفت میخوای یه چیزی بهت بدم روزی یدونه بزنی مفییید 9 ساعت درس بخونی. رتبه میشی حتما. بعدم یه قرص دراورد گفت بیا 5 تا بهت میدم راضی بودی بیا باز پیشم .. منم که اصلا حتی نمیخواستم رتبه خوبی داشته باشم گفتم نه والا من نمیخوام اینو بده به کساایی که میخوان خیلی درس بخونن.. وقتی همه یهو ریختن سرم که این ساقیه چی میگفت بهت تازه فهمیدم اوضاع از چه قراره و چه اصراری داشت ب این ک من حتما همونجا ازون قرص ها بخورم .. و فهمیدم چنتا جوون بیچاررو همین شکلی تو اون پارک معتاد و ولگرد و بدبختشون کرده یه روز که واسه استراحت رفتیم تو پارک ماشین پلیس داشت تو پارک گشت میزد یهو یه ون گشت از پشت ماشین پلیس در اومد زنه پیاده شد و انگار که مارو درحالت خیلی بدی با دوستامون پیدا کرده باشه گفت برید تو ماشین ببینم..رو ب منو دوستم گفت خانوادتون میدونن اومدین اینجا درس بخونید ولی تو بغل این پسرا ولوییید؟؟ ببینم شماها عقد نامه دارید مگه باهم قدم میزنید؟ نمیتونید تصور کنید چه حالی داشتم همه بدنم از حرص میلرزید داد میکشیدم نمیشینم تو ماشین.. راننده ای که ون رو میروند گفت خفه شو بی پدر مادر داد نزن بتمرگ تو ماشین، ما باید بچرخیم هرزه هایی مثل شمارو جمع کنیم.. پوستم از حرارت و داغی حرص میسوخت و تو گیر و دار این بودم که زنگ بزنم پدرم وگرنه بمیرم سوار ماشینتون نمیشم.. فکر میکنید چی دیدم؟؟ همون راننده ای که اونطوری با من صحبت کرده بود رفت اونور تر و دیدم یهو گفت بههه بهه داداشش ایییمان و همو بغل کردن... ایمان ، همون ساقی همونی که ازار جنسی هرروز ب دخترایی که اونجا بودن میرسوند از متلک و تیکه تا لمس اونایی که توان فریاد نداشتن.. اونجا با خیال راحت با مقدار موادی که تو جیبای شلوارش جاساز کرده بود راحت وایساده بود و من و دوستم با تیپ خیلییی ساده و معمولی داشتیم بابت این که با دوتا پسر قدم میزدیم اونطوری تحقیر میشدیم جلوی همه مردم کتابخونه که یا دورمون بودن یا از پنجره ها میدیدن ... به هیچ قیمتی و بدون هیچ حمایتی از مردم سوار اون ماشین نشدیم .. (یکبار تو خیابون انقلاب قبلش گرفته بودنم با تهدید شوکِر زدن و بعد تهدید بازداشت) و از اون روز هرباری که تو خیابون ولیعصر و خیابون انقلاب قدم برمیدارم ضربان قلبم تندتر میشه استرس و اضطرابی که اون دوروز تحمل کردم تو ذهنم میاد و لعنت میکنم بهشون که دردمون رو هیچ جا نمیتونیم ببریم و اینطوریه که مواد فروش و متجاوز و مزاحم به راحتی میگردن و ما بابت مقنعه عقب رفته و قدم زدن با پسر باید تو عذاب و سختی بیفتیم


نوع آزار:




واکنش:
تاریخ: 1398/01/20
محدوده زمانی: 14 تا 19 بعد از ظهر
جنسیت آزار دیده: زن
محدوده سنی: 18 - 25

استان: تهران
شهرستان: -
آدرس محل: پارک ساعی