دیدبان آزار

آزار دیده‌ام - 1969

هوا تاریک بود و داشتم از دانشگاه برمی‌گشتم. حدود 5 دقیقه تا خونه پیاده راه مونده بود و حس کردم پسر جوانی داره تعقیبم می‌کنه. روی پله برقی دقیقا پشت سرم وایستاده بود. رسیدیم رو پل هوایی. پا تند کرده و سریع ازش فاصله گرفتم ولی ول کن نبود. تعقیبم کرد تا کوچه‌مون که خیلی خلوت و باریک بود. هیچکس تو کوچه نبود. یهو از پشت دستشو گذاشت رو دهنم و خودشو از پشت چسبوند بهم. حدود پنج شش ثانیه تو اون وضعیت بودم. تکون نمی‌تونستم بخورم. ولم کرد و شروع کرد دویدن منم دویدم دنبالش ولی نتونستم بگیرمش. صدام در نمی‌اومد و همه بدنم می‌لرزید. از اون به بعد حتی اگه شده کلاسای عصرم رو غیبت می‌کردم و نمی‌رفتم ولی قبل تاریک شدن هوا هر جور بود خودمو می‌رسوندم خونه. داخل پرانتز : نوشتن دوباره این ماجرا یادم انداخت که واسه چی مهاجرت کردم آخه گاهی اوقات خیلی دلتنگ می‌شم و از خودم می‌پرسم من چرا مهاجرت کردم. اینجا هیچی نباشه آزار و دست درازی خیلی خیلی خیلی کمتر از ایرانه.


نوع آزار:




واکنش:
تاریخ: 1396/10/08
محدوده زمانی: 14 تا 19 بعد از ظهر
جنسیت آزار دیده: زن
محدوده سنی: 18 - 25

استان: تهران
شهرستان: تهران
آدرس محل: مالک اشتر